کد مطلب:225635 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:637

داستان باغبان دروغگو
معجزه ی امام رضا علیه السلام در قدمگاه نیشابور

در زمان عزیمت حضرت رضا علیه السلام به خراسان، در شهرهای مختلفی كه در مسیر حركت

آن حضرت بود، مردم كرامات و معجزاتی كه از آن حضرت مشاهده می نمودند، و امامت و ولایت آن حجت خدا برای همگان به اثبات می رسید. هنگامی كه آن بزرگوار از شهر نیشابور عبور می كردند، كرامات چندی از آن امام همام علیه السلام به وقوع پیوست. از جمله اینكه، ایشان بر روی قطعه سنگی در حواشی نیشابور به نماز ایستاده اند؛ به حكم الهی، جای قدم های مباركشان بر روی سنگ باقی ماند. از آن پس، آنجا به قدمگاه شهرت یافت. آن مكان، امروزه نیز دارای گنبد و بارگاه است، و مورد توجه شیعیان می باشد.

و اما، یكی از معجزات جالبی كه در مسیر حركت امام رضا علیه السلام اتفاق افتاد، قضیه ی باغبان دروغگو در نیشابور می باشد. حكایت این است كه، وقتی آن بزرگوار در محل مذكور توقف داشتند، فصل زمستان بود. در نزدیكی آن حضرت، باغ انگوری قرار داشت، كه بر اثر سرمای زمستان تمامی درختانش خشك شده بودند.

امام رضا علیه السلام باغبان باغ را به نزد خود طلبیدند، و از او تقاضای انگور كردند. باغبان كه مرد كور باطنی بود، خطاب به آن حضرت گفت: «انگور از كجا بیاورم! حالا فصل زمستان است. از شدت سرما، درخت های انگور را خاك كرده ایم، تا مبادا از فشار سرما و یخ بسوزند.» امام رضا علیه السلام كه می خواست قدرت لایزال الهی را برای آن مرد روشن سازد، گفت: «تو داخل باغ برو، و قدرت خدا را ببین!» باغبان چون وارد باغ شد به قدرت حق تعالی و به معجزه ی حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام، تمامی درختان باغ را مملو از انگور، و در نهایت شادابی و رسیدگی مشاهده نمود.

مرد باغبان با دیدن این صحنه، متعجب شد كه در فصل زمستان این همه میوه و نعمت از كجا آمده است! ابتدا فكر كرد كه باغ خودش نیست، و یا اینكه در خواب می باشد؛ اما چون مطمئن شد كه باغ خودش است، طمع كرد. او چون مرد خسیس و بد باطنی بود، با خودش نقشه كشید كه: به حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام به دروغ می گویم كه، من میوه یی مشاهده نكرده ام؛ آن گاه با فروختن این همه انگور در فصل سرما، صاحب ثروت هنگفتی خواهم شد! خلاصه، دلش راضی نشد كه از آن همه انگور كه به



[ صفحه 62]



معجزه ی آن حضرت ظاهر شده بود، چند خوشه برای ایشان بیاورد، و دست خالی بیرون آمد. حضرت علیه السلام از او پرسید: «چرا انگور نیاوردی؟» آن مرد روسیاه در نهایت ذلت و بیچارگی به دروغ گفت:

«من در این باغ هیچ انگوری ندیدم.» امام رضا علیه السلام كه می دانست او دروغ می گوید، در غضب شد و فرمود: «الهی! باغ و باغبان، هر دو را بسوزان!» این را فرمود، و از آن مكان كوچ كرد.

باغبان ملعون با خود گفت:

اگر چه به پسر ابوطالب علیه السلام دروغ گفتم، اما نعمت بسیاری به دست آوردم. سپس شادی كنان متوجه باغ خود گردید! اما همین كه داخل باغ شد، ناگاه ابری پدید آمد، و آسمان رعد و برق زد! هوا به سرعت متغیر شد، و آوازی سهمناك از آسمان برآمد! آن گاه از هوا آتشی در باغ افتاد، كه در یك لحظه، آن ملعون و باغش را در آتش خاكستر كرد. این قضیه، درس عبرتی برای محبان آل مروان و دشمنان آل علی علیه السلام گردید؛ و آنان متوجه این مطلب ساخت كه، خداوند زمام امور عالم هستی را به دست حجت هایش در روی زمین سپرده است [1] .


[1] همان.